skip to main
|
skip to sidebar
۴.۱۱.۸۸
بسندگی
چه مانده است از من
جز مشتی خاکسترِ مَخی
که زیستمش عمری.
چه میماند از من
گر که سریرتِ همین خاکستر هم نبودمی.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
پـاگـرد
خسته تر از آنم که به رو نیاورم. این است که نقاب برداشته؛ خلاف آمدنهایتان، در رفتنی بی وقفهام.
پیشیننوشتهها
▼
2010
(16)
◄
آوریل
(2)
◄
آوریل 27
(1)
◄
آوریل 13
(1)
◄
مارس
(3)
◄
مارس 29
(1)
◄
مارس 11
(1)
◄
مارس 02
(1)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
فوریه 23
(1)
◄
فوریه 09
(1)
▼
ژانویهٔ
(9)
◄
ژانویه 31
(1)
▼
ژانویه 24
(1)
بسندگی
◄
ژانویه 19
(1)
◄
ژانویه 14
(1)
◄
ژانویه 10
(1)
◄
ژانویه 09
(1)
◄
ژانویه 05
(1)
◄
ژانویه 04
(1)
◄
ژانویه 02
(1)
◄
2009
(1)
◄
دسامبر
(1)
◄
دسامبر 29
(1)
میخوانم
میشا و بیگاه
حآميم
شمس و شلغم
فلان بن هیچکس
مختصات گمشده
مسلخ بتان
دنیای زیبای او
خآتون خآموش
نردهها
روزهایی که گذشت
دستی بر آتش هنر
نت فالش
میرزا فرنگی
بی غزل و قافیه
هویت
سیاههی مسیرها
دازاین
مجله پزشکی مادر