۲۰.۱۰.۸۸

بهر آرامشی که کو؟

و گم‌گشتگی در هزار‌توی این تنهایی گران‌بار و بی‌انتها، یگانه سهم‌مان بود از آن همه اختیار تقدیمی اما تحمیلی. گوشه‌ی عزلت و فرو‌رفتنی بغایت عمیق، در چند‌و‌چون آنچه جز نیستی‌اش نام نشاید؛ خوش‌آرمیده در سایه‌ی اندیشه‌ای که تنها آیتش در وادیِ زندگی نام‌یافته‌ی امروز؛ بودنی‌ست از جنس هر آنچه، جز بودنی که می جستیمش. و ما که رهسپاریم همچنان بیراهه‌هایِ سیه‌فامِ "صراط ضالین" نام‌نهاده را. و چشم‌هامان تا مرز ندیدنی بس آشکارا، ذیل کلاهی بس گشاد، خوابِ شفایی عاجل می بیند.