۱۲.۱۰.۸۸

بزمی که بی‌تو

خسته‌ام از کوتاهی دستانم. از بودنی که کنار بودنِ تهوع آورِ توست و رسالتی که بر شانه‌هایم سنگینی می‌کند و فرصتی که دست نداده‌ست هنوز.