۲۹.۱۰.۸۸

تقابل

هیچ کجا امن‌تر از کودکی‌ام نبود
در ظلمت تردیدی محض
پلک بسته؛
تا خودِ چند سالگی‌ام
بی‌وقفه دویدم

پشتِ آن درِ کیپ تا کیپ بسته
بی هیچ رسیدنی؛
ایستادم
تا دلم قرار بگیرد

در گشوده شد و من
با هجوم بی‌محابای حقیقت
باز به خاک افتادم.