خجلتم آید همی؛ زین بیهودهنفسها، که تنها نمودیست از بودنی بیانتها عبث. معذورم بدارید از تن سپردن به کذبِ محضِ هر آنچه تصویر، غیر از این که هستم. و صحه بر بیگناهیم همین بس؛ که به کرات فریاد کردهام نیستنم را.
اشتراک در:
پستها (Atom)
خسته تر از آنم که به رو نیاورم. این است که نقاب برداشته؛ خلاف آمدنهایتان، در رفتنی بی وقفهام.